Tuesday, January 30, 2007

کارناوال عاشورا...


اگه وسط خیابون اصلی زنجیرنزنی و یه ترافیک چند کیلومتری درست نکنی این عزاداری قبول حق نمیشه .اگه حتما نیای تو خیابون و شیرکاکائو کرم کمرنگ و شربت پرتقال با طعم آب شهری نخوری عزادارآقات نمیشی.
اگه نیای تو کوچه ها و طبل نزنی وچند بچه کوچیک نترسن یا چندتا زن و مرد پیر بدخواب نشن اصلا نذرت ادانمیشه.
البته پیراهن مشکی با شلوارجین و مانتو کوتاه و انواع و اقسام شالهای متنوع به رنگ مشکی و آرایش به رنگ سیاه! لباس و شرایط مخصوص این کارناوال بزرگ میباشد. در ضمن بازار ردوبدل تلفن و پیداکردن یارگمشده جهت مجردین ومتاسفانه درسالهای اخیر برای برخی متاهلین نیز جزواهداف اصلی این مراسم میباشد.

Friday, January 26, 2007

همکلاسیم....

وقتی یه دوست دوران دبیرستانم6 سال پیش رفت خارج فکرکردم دیگه کی میبینمش؟
شاید هیچ وقت .شاید من برم پیشش .شاید اون برگرده .....
خوب اون اومد ولی با همسرش و دخترنازوشیرین زبونش که طفلک بین فارسی و انگلیسی هنگ کرده !باورم نمیشد که این ستاره کوچولو دختر همین دوستم باشه!
خاطرات گذشته و آدمهاش یه حس خوبه که نمیتونم بیانش کنم...

Tuesday, January 23, 2007

شامپو...

.شامپو کلا چیز خوبی است و کاربردهای زیادی دارد
شامپو خوب است و سیستم دارد.
شامپو خوب است و پرسنل هم دارد .
شامپو خوب است و استخدام هم دارد.
شامپو خوب است و فروش دارد.
شامپو خوب است و انباردارد.
شامپو خوب است و تولیددارد.
شامپو خوب است و کنترل دارد.
شامپو خوب است و خزانه داری هم دارد.
شامپو خوب است و البته کف هم میکند.
حالا سرتو با چی میشوری ؟؟؟

Sunday, January 21, 2007

...
از خدا صدا نمی رسد!

ای ستاره ها، که از جهان دور،
چشمتان به چشم بی فروغ ماست!
نامی از زمین و از بشر شنیده اید؟
درمیان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی ندیده اید؟

این غبار محنتی که در دل فضاست،
این دیار وحشتی که در فضا رهاست،
این سرای ظلمتی که آشیان ماست،
در پی تباهی شماست!

گوش تان اگر به ناله من آشناست
از سفینه ای که می رود به سوی ماه،
از مسافری که می رسد زگرد راه،
از زمین فتنه گر حذر کنید!
پای این بشر اگر به آسمان رسد
روزگارتان چو روزگار ما سیاه ست!

ای ستاره ای که پیش دیده منی!
باورت نمی شود که : در زمین
هر کجا، به هر که می رسی
خنجری در میان مشت خود نهفته ست
پشت هر شکوفه تبسمی
خارجانگزای حیله ای شکفته ست!
آن که با تو میزند صلای مهر،
جزبه فکر غارت دل تو نیست.
گر چراغ روشنی به راه توست،
چشم گرگ جاودان گرسنه ای ست!

ای ستاره، ما سلام مان بهانه است
عشقمان دروغ جاودانه است.
درزمین زبان حق بریده اند
حق، زبان تازیانه است.
وان که با تو صادقانه درد دل کند
های های گریه شبانه است!

ای ستاره باورت نمی شود:
درمیان باغ بی ترانه زمین
ساقه های سبز آشتی شکسته است
لاله های سرخ دوستی فسرده است
غنچه های نورس امید
لب به خنده وانکرده مرده است
پرچم بلند سرو راستی
سر به خاک غم سپرده است!
آن شقایق شفق، که می شکفت
عصرها میان موج نور،
دامن از زمین کشیده است.
سرخی و کبودی افق،
قلب مردم به خاک و خون تپیده است
دود و آتش به آسمان رسیده است

ای ستاره، ای ستاره غریب!
از بشر مگوی و از زمین مپرس.
زیر نعره گلوله های آتشین،
از صفای گونه های آتشین مپرس
زیر سیلی شکنجه های دردناک،
اززوال چهره های نازنین مپرس.
پیش چشم کودکان بی پناه ،
از نگاه مادران شرمگین مپرس.

درجهنمی که از جهان جداست،
در جهنمی که پیش دیده خداست!
از لهیب کوره ها و کوه نعش ها
از غریو زنده ها میان شعله ها
بیش ازاین مپرس !
بیش ازاین مپرس.

ای ستاره، ای ستاره غریب!
مااگرزخاطر خدا نرفته ایم؟
پس چرا به داد ما نمی رسد؟
ما صدای گریه مان به آسمان رسیده است
از خدا چرا صدا نمی رسد؟

Sunday, January 14, 2007

آشپزی...

مواد لازم :
-پیاز متوسط 3 عدد
-گوشت مرغ 500 گرم
-سس قرمز یک پیمانه
-آب مرغ یک پیمانه
-آب لیموی تازه نصف پیمانه
- فلفل دلمه سبزبزرگ 1 عدد
-نمک و فلفل و زردچوبه به میزان لازم
- عشق به مقدار کافی
طرز تهیه:
پیازها را شسته خرد میکنیم سپس با مقداری از عشق در روغن تف میدهیم بعد مرغها را جدا پخته استخوانهایش را میگیریم وبا عشق به پیاز اضافه کرده و کمی سرخ میکنیم سپس سس قرمز را به همراه آب مرغ و البته عشق به خوراک اضافه میکنیم .در همین زمان فلفلهای دلمه را که ریز کرده ایم به همراه آب لیمو و ادویه عشق دار به مواد اضافه میکنیم و میگذاریم کمی بپزد.حالا خوراک مرغ ما آماده است بفرمایید میل کنید. نوش جان.

Wednesday, January 10, 2007

آهای خانم چرا داری نفس میکشی!!!!.....

-آهای خانم با شما هستم
- بله بله
- موهاتو بکن تو
- اوه بله حتما
-آهای خانم با شما هستم
- بله بله
- رژلبت پررنگه پاکش کن
- ولی خانم من چند ماهه همین شکلی میام این کجاش پررنگه!!!!!
- خوب از حالا هست دستور مدیریته
-بله باشه از فردا...
- آهای خانم با شما هستم
-بله
-چرانشستی تو محوطه ؟
-خوب از صبح توی سالن بودم خسته شدم اومدم یه کم هوا بخورم
- وا مگه اینجا پارکه نمیشه بنشینی باید اینجا فقط راه بری
- چشم
-آهای خانم با شما هستم
- بله
-اونها چیه داری میبری توی سالن؟
- جزوه و کاغذ همونهایی که هرروز میبرم دیگه!!!
-آره ولی از امروز دیگه نمیشه دستور مدیریته
- اااا پس من چیکارکنم برم اونجا کتاب قصه بخونم!!!!!!
-خوب نه ده برگ میتونی ببری بعدا بیا ده برگ دیگه ببر
-آخه چرا
- چون اینجا فقط جای تحقیق میباشد نه جای درس خوندن
- بله چشم
-آهای خانم با شما هستم
-بله
-سرویس بهداشتی مراجعین با پرسنل جداشده
- ولی خانم شما برای اینهمه خانم فقط چهارتاسرویس گذاشتین ملت صف بستن من مگه چقدروقت دارم که هر دفعه 20 دقیقه تو صف دستشویی باشم
-دیگه همینه دستورمدیریته
- باشه
-آهی خانم با شما هستم
-بله چی شده
- چرا لاک زدی؟
- لاکم که کم رنگه
- نه از امروز ممنوعه دستور مدیریته
- بله پاک میکنم
-آهای خانم با شما هستم
- بله
-مانتوتون کوتاهه
-بله چشم از فردا...
-آهای خانم با شما هستم
- بله
-چرانشستی اینجا؟
-مگه اشکالی داره مثل هرروزدارم با کامپیوتر کارمیکنم دیگه!!!
-اینجا قسمت آقایونه شما باید بنشینی اون طرف حواست باشه دفعه دیگه کارتت رو میگیرم
- ولی دیروز...
- از امروز این جوریه دستور مدیریته
- بله چشم
-ای وای امروز چرا اینقدر سرده دارم میلرزم
- بغل دستی شما هم سردته ؟
-آره بابا از صبح که اومدم د
ارم میلرزم
-آقای حراست ببخشید مثل اینکه تاسیسات ایراد پیداکرده امروز سالنها خیلی سرد شده
-بله سرد شده ازاین سردترهم میشه
- ااا چرا مشکلی پیش اومده؟
-آره تا امتحانات دانشگاهها تموم نشده سرد میشه
- وا آخه چرا
-چون اینجا شلوغ شده میخواهیم خلوتش کنیم
-....


کتابخانه ملی کشور ما بعد از 15 سال در زمین بزرگی با ساختمانهای مجهز و استانداردبه بهره برداری رسید تا جای امن ,آرام ,مناسب ,باامکانات کافی باشد جهت استفاده عموم دانشگاهیان و محققین.ناگفته نماند که تنها کتابخانه قابل استفاده ایران به حساب میاید!!!!
خوبه داریم درس میخونیم اونم واسه همین مملکت وضعمون اینه اگه کار دیگه میکردیم چی میشد!!!! وای خدا من هنوز سردمه و میلرزم .

Sunday, January 07, 2007

....

.....
بادلی که بویی ازوفانبرده است
جوربیکرانه و بهانه خوشتراست
درکناراین مصاحبان خودپسند
نازوعشوه های زیرکانه خوشتراست
....

Saturday, January 06, 2007

عروسی عروسی ...


مردشنی و بانو هم گمشده شان را پیدا نمودند.
نمیدونم چی میشه ولی عروسی دوستهام همیشه با عروسی بقیه فرق میکنه انگار خوشحالتر میشم .یه حس خوبیه وقتی اونهایی که سالها ی بچگی رو باهاشون بودم و یه جورایی از هم تاثیرگرفتیم و کمی بزرگتر شدیم حالا تو لباس عروسی و دامادی هستند .بختشون سپید و دلشون آروم....

Friday, January 05, 2007

تولد...

امروز تولد خیلیهاست .اما تولدیکی هم هست که من خیلی دوستش دارم .تولد یه بانوی بزرگ ,تولد یکی که دنیای کوچیک ما قدربزرگیش روندونست شاید هم میخواست بدونه ولی توانش را نداشت .تولد زنی که واقعیت ها رو به
زبون من و تو فریاد میزد .تولد اونی که زندگی نکرد بلکه زندگی روفهمید و حس کرد.
پروازرا به خاطر بسپار, پرنده مردنیست
فروغ روحت شاد که لحظاتی از زندگیم با شعرهای تو پرفروغ میشود.

Thursday, January 04, 2007

ای کاش...

کاش آن زمان که منطق تصمیم میگرفت ,دل فرمانبردارمیشد...