Monday, October 18, 2010






























































کلیسای پدرتونی

ازلحظه ای که سوار هواپیما شدم نگران محل اقامتم بودم چون دفعه قبل برای امتحان رفتم چند جای ارزون دیدم تا یه کم دستم بیاد اوضاع خونه اینجا چه جوریه که متاسفانه همشون وحشتناک بود البته منم چون نمیدونستم کی برمیگردم خیلی جدی و پیگیر دنبالش نبودم.تو همون روزها یکی از دوستام یه لینک برام فرستاد از وب لاگ یک ایرانی که به استرالیا مهاجرت کرده بود و در یک اقامتگاه که یه جورایی شبیه خوابگاه بود مانده بود و ظاهرا هم راضی بود و نوشته بود که جای خوب و تمیزی هست. منم فقط فرصت کردم که ایمیلش رو برای رزرو جایادداشت کنم و دیگه روزهای آخر بود و برگشتم ایران . وقتی ظرف چند ماهتصمیم گرفتم برگردم سیدنی اولین کاری که کردم یه ایمیل برای آقای تونی که ظاهرا صاحب یا مدیر اونجا بودزدم و تونستم برای یک ماه یه اتاق رزرو کنم. دل تودلم نبود که چه جاییه ولی تنها چیزی که باعث میشد زیادنگران نباشم این بود که مطمئن بودم ایرانی پرتوقع هست و وقتی تو یه وبلاگ بنویسه که اونجا خوبه پس حتما خوبه! خلاصه اینکه من رسیدم سیدنی و یه تاکسی گرفتم به مقصد آدرسی که آقای تونی برام ایمیل کرده بود.وقتی آقای راننده گفت که رسیدیم من باورم نشد که توی باغ بزرگ و سرسبزی که میدیم یه خوابگاه یا اقامتگاه باشه برای همین به راننده گفتم صبرکنه تا من مطمئن بشم .رفتم و سئوال کردم دیدم بله درسته! خلاصه اینکه یه آقایی اومد و گفت که اسمش تونی هست وکشیشه کاتولیک هست و اینجا هم اقامتگاه وابسته به کلیساست که تو همین حیاط بزرگه.بعد رفتیم و اتاقم رو تحویلم داد وواقعا جای خوب و آرومیه من که از بودن اینجا راضی هستم و قراره یک ماه بمونم شایدم بیشتر نمیدونم....












0 Comments:

Post a Comment

<< Home